من اعتراف می کنم
من اعتراف میکنم به قتل ، حمل اسلحه
به ارتباط اجنبی ، به سازش و مساحمه
من اعتراف می کنم به ننگ سر سپردگی
به اغتشاش و مفسده ، به شرب خمر و هرزگی
من اعتراف می کنم به انقلاب مخملی
به کودتل موسوی علیه بیت رهبری
من اعتراف می کنم که خاتمی منافق است
و شیخ هم طبیعتا خرابکار و فاسق است
من اعتراف می کنم به صاف بودن زمین
به روز بودن شب و یسار بودن یمین
من اعتراف می کنم که جان نثار رهبرم
که قتل این همه جوان نبوده کار رهبرم
من اعتراف می کنم که شب سپید بود و من
اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و من
من اعتراف می کنم که اشتباه کرده ام
و عمر خویش بی جهت چنین تباه کرده ام
من اعتراف می کنم تعفن لباس من
ز کار خویش بوده من خودم خراب کرده ام
فقط مرا تمیز کن ، مجال یک وضو بده
من اعتراف می کنم هوای آب کرده ام
من اعتراف می کنم نه بطری و نه کابل بود
نه سقف بود و پنکه و نه پیچش طناب بود
من اعتراف می کنم که قرص ها توهم است
و فرد خائنی چو من نه لایق ترحم است
من اعتراف می کنم فقط کمی امان بده
به دوستان گشنه ام فقط یه لقمه نان بده
من اعتراف می کنم تو را خدا فقط بزن
چه کار کرده مادرم؟ چه کار کرده پیرزن؟
من اعتراف می کنم فقط نگو به دخترم
در این یکی دو ماه من چه آمد ست بر سرم...
من اعتراف می کنم....